- بی طلب(طَ لَ)
مرکّب از: بی + طلب، بدون خواهش. بی اذن. بی اجازت. (ناظم الاطباء)، رجوع به طلب شود
معنی بی طلب - جستجوی لغت در جدول جو
- بی طلب
بی پروانه نا خوانده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه از دیگری جانب داری نکند، در علوم سیاسی دولتی که در کشمکش های سیاسی و جنگ ها جانب دولت دیگر را نگیرد
(سَ لَ)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: بی + سلب، بی جامه. بی پوشش:
بی صورت مبارک تو دنیا
مجهول بود و بی سلب و زیور.
ناصرخسرو.
و رجوع به سلب شود
بی صورت مبارک تو دنیا
مجهول بود و بی سلب و زیور.
ناصرخسرو.
و رجوع به سلب شود
((طَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
کسی که تعصب ندارد، دولتی که در سیاست های جهانی داخل دسته بندی ها نشود و جانب بعضی دولت ها را نگیرد
Flawless, Faultlessly, Immaculate, Impeccable, Spotless, Unblemished, Unerring
Boorish, Brash, Discourteous, Insolent, Impertinent, Impolite, Rude, Uncivil, Uncouth, Ungallant, Ungracious, Vulgar
